به نهمین قدم از قدم‌های تربیت دینی رسیدیم. دوران خاص و منحصربه‌فرد هفت تا چهارده‌سالگی. دورانی که بر اساس آموزه‌های دینی، دوران عبودیت و بندگی است[1]. دورانی که امام سجاد علیه‌السلام در دعای خود برای فرزندانش، از خداوند می‌خواهد تا آن‌ها در این دوران آن‌طور که شایسته است، رفتار کنند؛ مهربان و مطیع: وَ عَلَىَّ حَدِبِینَ مقْبِلِینَ مُسْتَقِیمِینَ لِی‏ مُطِیعِینَ؛ [فرزندان من را] مهربانانی قرار بده که متوجه من و پیوسته فرمان‌بر من باشند و از من اطاعت کنند[2].
نکته مهم این فراز این است که امام سجاد علیه‌السلام از خداوند می‌خواهد اطاعت فرزندانش از روی مهربانی و عشق و علاقه باشد، نه با بی‌رغبتی و صرفاً از سرِ اجبار و زور.

در اینجا خوب است کمی به تفاوت این دو اطاعت بپردازیم. بگذارید مثالی واقعی بزنیم که بعضی تفکراتمان را هم اصلاح می‌کند. خیلی‌ها تصور می‌کنند که جنگ هشت‌ساله ما، جنگ ایران و عراق بود؛ یعنی دو ملت ایران و عراق در برابر هم جنگیدند و لذا هنوز هم با عراقی‌ها سرِ دشمنی دارند؛ اما واقعیت چیز دیگری است. در دوران هشت سال دفاع مقدس، ایران در مقابل تجاوز حزب بعث عراق به ریاست صدام ایستاد و از خودش دفاع کرد. در این جنگ نابرابر، دو گروه سرباز در مقابل هم ایستادند؛ سربازان ایرانی و سربازان عراقی؛ اما این دو گروه تفاوت بسیار مهمی با هم داشتند. گروه اول سربازان ایرانی بودند که همه مطیع و فرمان‌بردار فرمانده خود بودند آن‌هم با عشق و علاقه؛ اطاعتی که با علم به درست بودن صحبت‌های فرمانده‌شان بود و به همین دلیل در مسیر سربازی خود، هیچ سستی و ترسی به خودشان راه نمی‌دادند و با تمام توان سعی در انجام فرمان‌ها داشتند.

اما در نقطه مقابل، سربازان عراقی بودند که خودشان دودسته بودند. یک دسته آن‌هایی که عضو حزب بعث بودند و با اعتقاد به‌درستی کارشان، در مقابل ایران می‌جنگیدند و یک دسته که اتفاقاً تعدادشان هم کم نبود، شیعیان عراقی بودند که به‌اجبار حاکم ظالم وقت، یعنی صدام، مجبور به حضور در میدان جنگ شده بودند. این دسته دوم نمونه‌ای از سربازان اجباری بودند که تمام تلاششان شانه خالی کردن از بار مسئولیتی بود که به آن‌ها تحمیل شده بود. اگر پای خاطرات رزمنده‌های دفاع مقدس بنشینید، بسیار می‌شنوید از سربازان شیعه عراقی که عمداً خودشان را اسیر سربازان ایرانی می‌کردند تا مجبور نباشند در مقابل آن‌ها بجنگند و به آن‌ها آسیب برسانند؛ و جالب‌تر اینجاست که بسیاری از همین اسرای شیعه‌ِ عراقی، بعد از آزاد شدن در خاک ایران، در مقابل بعثی‌های عراقی ایستادگی کردند و عده‌ای در همین مسیر به شهادت رسیدند[3].

به صحبت خودمان برگردیم. غرض بیان تفاوت اطاعت از روی اجبار بود و اطاعت از روی علاقه. اطاعت از روی علاقه همیشگی و دائمی است، اما اطاعت از روی اجبار صرفاً در همان حد اجبار، نه ذره‌ای بیشتر؛ و امام سجاد علیه‌السلام از خداوند اطاعت از سرِ مهربانی و علاقه را می‌خواهد. اطاعتی راجع به روش ایجاد و تقویت آن خواهیم خواند.

چرخ‌دنده‌های تربیت

اما پیش از آنکه در مورد روش صحیح تربیت در دوران بندگی بخوانیم، لازم است به یک نکته مهم در مورد فرمان‌های تربیتی معصومین علیهم‌السلام توجه کنیم؛ به هم پیوستگی فرامین تربیتی. همان‌طور که یک دستگاه بزرگ با موتوری پیچیده در صورتی درست ‌کار می‌کند که تمامی چرخ‌دنده‌های آن سالم و در جای درست خود قرار داشته باشند، هر کدام از فرمان‌های تربیتی هم در صورتی کاربرد درست و صحیح خودشان را نشان خواهد داد که والدین سایر فرمان‌ها را هم به درستی انجام داده باشند. در غیر این صورت توقعِ استفاده از بعضی از این روش‌ها بدون مراعات کردن سایر روش‌ها، توقعی نابجاست.

بگذارید با یک مثال کاربردی مسئله را بیشتر باز کنیم. یکی از مهم‌ترین مسائلی که والدین با آن مواجه‌اند و مخصوص سن و سال خاصی هم نیست، مسئله نوع واکنش در برابر رفتار اشتباه فرزندان است. آن‌هایی که سن و سالشان کمی بیشتر باشد، به‌خوبی یادشان هست که روش اصلی والدین قدیم، استفاده از تنبیه بدنی بود. روشی که اثرات آن امروز به‌روشنی در فرزندان آن روزها که پدران و مادران امروز هستند، دیده می‌شود. بعضی دیگر روش تنبیه کلامی را انتخاب می‌کنند که این روش هم مانند روش قبلی باعث تخریب شخصیت و کینه‌ای شدن فرزندان می‌شود. کینه‌ای که بالاخره یک روز بروز پیدا می‌کند یا در برابر پدر و مادر و یا در برابر فرزندان آینده خودشان. برخی دیگر که حوصله انجام وظیفه تربیتی را ندارند با بیان این جمله که بهترین سلاح بی‌توجهی است، خودشان را به آن راه می‌زنند و با این کار اشتباه، راه را برای اشتباهات بیشتر و بدتر برای فرزند باز می‌کنند و روزبه‌روز باید شاهد افتضاحات بیشتر و بدتر او باشند؛ اما راهکار تربیتی معصومین علیهم‌السلام در این مورد چیست؟

‌ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع ابْناً لِی فَقَالَ لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِلْ‏؛ شخصی می‌گوید به امام موسی کاظم علیه‌السلام از [اشتباهات] فرزندم شکایت کردم [و از ایشان راهکار خواستم.] ایشان فرمود: او را نزن، بلکه با او قهر کن و قهر خود را طولانی نکن[4].

فرمان مختصر و مفید امام کاظم علیه‌السلام سه قسمت دارد: نزن، قهر کن، طولانی نکن؛ اما اگر این راهکار را به کسانی که از اشتباهات فرزندانشان عاصی شده‌اند و جانشان به لبشان رسیده بدهیم، دردی از آن‌ها دوا می‌کند؟ به نظر شما واکنششان چیست؟ بدون شک شروع می‌گفتن به جملاتی از این قبیل: «ای بابا! اون که از خداشه من باهاش قهر کنم تا راحت‌تر به خرابکاریاش ادامه بده» «چه حرفا! خودش داره یه سره میگه دست از سرم بردارم، منم باهاش قهر کنم که میشه روز عروسیش» «بچه لوس و پررویی که من دارم با قهرکردن بهتر که نمیشه هیچ، بدترم میشه. تازه باید بعدش کلی منتش رو بکشم تا باهام آشتی کنه» و جواب‌های از این قبیل.

اما آیا این جملات پدر و مادرها که شاید خیلی‌هایشان کاملاً درست هم می‌گویند، به این معنی است که راهکار امام کاظم علیه‌السلام کاربرد لازم را ندارد؟ یا مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد؟

به نظر شما اگر در خانواده‌ای از همان روزهای آغاز تولد روش‌های تربیتی معصومین علیهم‌السلام حاکم باشد و فرزند در هفت سال اول در نقش امیر و سرور باشد و در هفت سال دوم در نقش بنده مطیعی که در اوج مهربانی و عشق به پدر و مادرش است و در هفت سال سوم وزیر مورد اعتماد آن‌هاست، ممکن است چنین روشی اثر نگذارد؟

آیا در این خانواده فرزند دو تا هفت‌ساله دلش می‌آید که دلسوزی‌های مدام پدر و مادرش را از دست بدهد؟ یا فرزند هشت تا چهارده‌ساله تحمل کند که از نگاه مهربان والدینش محروم شود و دیگر به او محل نگذارند؟ یا فرزند پانزده تا بیست‌ویک‌ساله حاضر می‌شود اعتمادی که به او شده، قطع شود و جایگاهش را از دست بدهد؟ یقیناً به خاطر این مزیت‌ها، به محض قهر کردن والدین به سادگی حاضر می‌شوند که دست از اشتباهاتشان بردارند و با معذرت‌خواهی از ته دل، دوباره جایگاه قبلی خودشان را به دست بیاورند. البته در این صورت هم والدین باید بر اساس حدیث امام کاظم علیه‌السلام، قهر خود را طولانی نکنند تا این روش اثر خود را از دست ندهد.

خصوصاً اینکه والدین باید این روش را از اولین اشتباهات فرزندان مورد استفاده قرار دهند، نه وقتی که فرزند به رفتارهای اشتباه و واکنش‌های اشتباه‌ترِ آن‌ها عادت کرده است؛ که در این صورت اثرگذاری این روش بیشتر و سریع‌تر خواهد بود.
با قطعات بعدی این بخش همراه باشید تا در مورد تربیت در دوران بندگی بیشتر بخوانیم.
 

پی‌نوشت

[1]. احادیث مربوط به این موضوع را در قطعات قبلی آورده‌ایم.
[2]. صحیفه سجادیه، صفحه 121، دعای 25.
[3]. این سربازان مخلص در قالب تیپ بدر سازمان یافتند که در دوران دفاع مقدس شکل گرفت و فرماندهی آن به عهده شهید اسماعیل دقایقی بود.
[4]. بحار الأنوار، جلد ‌101، صفحه 99، حدیث 74.